خبر

استراتژی نداشتن استراتژی برندهای ایرانی

گفت‌وگو با سیامک پورجبار مدیر خلاقیت آژانس اشاره که معتقد است مشتری‌های ایرانی مدل ذهنی خود را به طراحان تحمیل می‌کنند و این موجب افت کیفیت محصول می‌شود. پورجبار همچنین درباره وضعیت فریلنسرها می‌‌گوید که این افراد نسبت به افراد مشغول در آژانس‌ها توجه بیشتری به پروژه‌‌ها دارند و به‌دلیل برندسازی که می‌کنند، مجبورند کیفیت محصول خود را بالا نگه دارند. کامل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.سال ۱۴۰۰ را در حوزه کاری خود چگونه ارزیابی می‌کنید؟ با چه چالش‌هایی مواجه بودید و  مشکلاتی که از سال‌های پیش تاکنون همراه شماست کدامند؟مهمترین مسئله‌ای که ما با آن طی سال‌های گذشته و البته امسال مواجه بودیم بحث مشتری‌های ایرانی بود. مشتری‌های ایرانی یک خصوصیات و به‌نوعی یک سیستم خاصی دارند که باید برای برخورد با آن‌ها مهیا بود و به این فکر کرد که چطور می‌شود باهم به نتیجه برسیم. البته من در حوزه دیزاین و طراحی و ایده‌پردازی می‌گویم. از یک طرف به طور کلی با مشتری‌های ایرانی این امکان ویژه را داریم که چیزی از کشور دیگری به‌صورت بسته‌بندی و آماده شده نمی‌آید که ما بخواهیم از آن کپی بکنیم، اینکه به‌نوعی می‌شود گفت دستمان برای ایده‌پردازی باز است که کار چه ایده اصلی داشته باشد و یا اینکه خودت آن را بسازی. اما خیلی این اتفاق نمی‌افتد. اما نمی‌دانم دلیل آن چیست که اغلب مشتری‌‌های ایرانی که در این چند سال‌ داشتیم، مدل ذهنی خاصی را دنبال می‌کنند و به‌دنبال خلاقیت نیستند. واقعیت این است که می‌خواهند آن چیزی را که در ذهن دارند جلو ببرند اما در عین حال استراتژی خاصی هم ندارند. استراتژي نداشتن استراتژي بسیاری از مشتری‌های ایرانی است و همانطور که گفتم خیلی به‌دنبال کار خلاق و نوآورانه نیستند. انگاری که ری‌اکشن‌ آن‌ها نسبت به همدیگر و رقبای آن‌ها است. یعنی مثلا هرچیزی که یکی درست کرده باشد باید مثل آن باشد یا چند پله بالاتر. با مشتری ایرانی این مشکل را داریم که استراتژي مشخصی ندارد که آدم کار را با آن پیش ببرد و چراغی در مسیر بگیرد.به‌نظر من متاسفانه همکاران هم در حیطه خلاقیت و دیزاین اسلحه‌ها  و تفنگ‌ها را پایین گذاشته‌اند و وا داده‌اند. خیلی نمی‌شود مبارزه کرد و کار خوب بیرون داد. کمی سخت شده است. همت عالی می‌خواهد که برای کاری که خوب است بجنگیم. نمی‌گویم اصلا کار خوب نیست اما پیدا کردن یک کار خوب خلاقانه سخت شده است. خروجی‌هایی را که همه شرکت‌ها دارند مثلا می‌شود روی بیلبوردها و تلوزیون‌ دید. وضعیت کار ما دقیقا همین‌هاست نه کمتر و نه بیشتر. این‌ها واقعی‌ هستند. به همین خاطر است که وقتی به گذشته نه چندان دور نگاه می‌کنیم با خودمان می‌گوییم که چقدر کارها افت داشته است!فعالان عرصه دیزاین و تبلیغات برای دیده شدن کارهای خود چه کارهایی می‌توانند انجام دهند؟به‌نظر می‌آید که به تلاش مضاعف احتیاج داریم. در راستای همین مدل ذهنی مشتری که عرض کردم، باید بگویم که ما صرفا به تلاش بیشتر احتیاج داریم همانطور که در این سال‌ها تلاش کرده‌ایم تا از وضعیت بدتر گذشته فاصله بگیریم. یعنی امروز بیشتر می‌شود با مشتری‌‌ها گفت‌وگو کرد که مدل ذهنی خودشان را تحمیل نکنند و آن‌ها را متقاعد کنیم که بهتر است به اشتراک نظر برسیم. مشتری خلاقیت را در نظر نمی‌گیرد اما این وظیفه طراح است که تن ندهد. علاوه‌بر این مسئله باید بخش استراتژي و شبکه‌های اجتماعی هم همراه شود و لزوم یک استراتژی خوب داشتن را هم بتواند به مشتری بقبولاند. به‌نظر من یک کمی باید دغدغه‌مند بود برای اینکه اگر آدم بخواهد کار باکیفیت انجام دهد و کار خوب را بالا بفرستد باید بجنگد. به‌نظر من کاری که خوب باشد، پیام خوبی داشته باشد و از لحاظ بصری قوی باشد، در کمترین حالت خودش می‌تواند فرهنگ بصری جامعه را آرام‌ آرام بالا ببرد و شعور کلی جامعه را تقویت کند.برای اینکه بشود موفق‌تر بود و زودتر به جواب رسید و یک کمی راحت‌تر کار خوب و باکیفیت تولید کرد، الان فضای دیجیتال  و به‌صورت مشخص‌تر در شبکه‌های اجتماعی بستری مهیا است که هر کسی می‌تواند کارهای خودش را به نمایش بگذارد و این یک ابزار مهم است. بسیاری از برندها و اشخاص در این فضا دارند سرمایه‌گذاری می‌کنند چرا که می‌دانند راحت‌تر می‌توانند به نتیجه برسند.امروز مانند گذشته نیست که کارها را فقط در یک قالب تولید و منتشر کرد. ابزارهایی که امروز در اختیار داریم و فضای ارتباطی که وجود دارد گاهی ما را وادار به تولید موشن‌گرافیک، گاهی ویدئو و گاهی یک قالب دیگر می‌کند. این مسئله به‌صورت یکی نیاز درآمده است که افراد هم باید آن را یاد بگیرند و با این بستر جدید همراه و البته به‌روز شوند.بیشترین مشکلی که در رابطه کارفرما یا مشتری با طراح یا گرافیست وجود دارد چیست؟ این چالش‌ها می‌تواند اعم از اختلاف سلیقه و یا قیمت توافقی یا مشکلات دیگر در کار باشد.به‌نظرم عدم درک متقابل یکی از مشکلات مهم است. مثلا  اگر گرافیک دیزاینر از نزدیک با مشتری برخورد داشته باشد، بیشتر با او آشنا بشود، بتواند نیازش را درک کند و متوجه بشود که الان دقیقا خواسته این مشتری چیست یا به تعبیر دیگر مشکل این بیمار چیست که از دکتر درخواست معاینه و تجویز دارو دارد، بهتر می‌تواند به نتیجه برسد. زمانی که رابطه به‌صورت غیرحضوری است آن ارتباط لازم هم به‌درستی شکل نمی‌گیرد و بنابراین در نهایت ممکن است از کیفیت کار کم شود.  مسئله دیگر هم به‌نظر همین است که مشتری از طراح توقع دارد دقیقا چیزی که می‌خواهد را تحویل دهد در صورتی که این برای بسیار از دسته‌بندی‌های کاری ما ممکن نیست. دقیقا مثل همان رابطه پزشک و بیمار است. این پزشک است که باتوجه به گفته‌های بیمار باید تشخیص دهد که درد چیست و بهترین راه حل برای رفع آن کدام است. مشتری باید به طراح یا آژانس اعتماد بکند و هرچیزی را که می‌خواهد دیکته نکند تا تولیدکنندگان بهترین کار را تحویل دهند.با توجه به اینکه فریلنسرها در سال‌های اخیر زیاد شدند و خیلی از افراد همانطور که شما هم اشاره کردید از راه دور کارها را پیش می‌برند، به‌نظر شما ما در سال‌های آینده با چه اتفاقات یا وضعیتی روبه‌رو خواهیم بود؟به‌نظر می‌آید که آژانس‌ها در حال بزرگ و فربه و چاق شدن هستند و در عین حال سرعتشان کم و کند می‌شوند. طراح‌ها، دیزاینرها و دیگر کسانی که در حوزه خلاقیت کار می‌کنند ظاهرا در یک لوپ معیوبی افتاده‌اند و انگار که هرچقدر که درست فکر بکنند و بلندپروازانه باشد، محکم‌تر زمین می‌خوردند. علت این امر رویکرد آژانس‌هاست چرا که آن‌ها با استدلال‌هایی نظیر «مشتری که به حرف من گوش نمی‌دهد، مهم نیست نظر من چیست و فقط محصولش را می‌خواهد،‌ یا اینکه مشتری فقط لنگ محصولش است و باید زودتر به آن برسانم»، فقط به فعالیت حرفه‌ای خودشان آسیب می‌رسانند. آژانس‌ها به این دلایل به افراد خود هم آسیب می‌رسانند چرا که کارها را برای مدت طولانی در یک سطح و سلیقه نگه می‌دارند و این به‌تنهایی می‌تواند خلاقیت را از بین ببرد. به‌مرور زمان افرادی که در آژانس‌ها کار می‌کنند مایوس و ناامید می‌شوند و صرفا می‌خواهند یک پروژه‌ای باشد که تحویل دهند و سر ماه حقوقشان را بگیرند.اما فریلنسرها در دوران شکوفایی خود به سر می‌برند. چرا که آن‌ها می‌خواهند خودشان را اثبات و با ارائه کارهایشان بازار ایجاد کنند. آن‌ها تند و تیزتر هستند و می‌خواهند کارهای خود را با حفظ کیفیت به‌سرعت تحویل دهند که پروژه بعدی را برای محک زدن دوباره خود شروع کنند. دقیقا برخلاف افراد مشغول در آژانس‌ها.فریلنسرها برای پروژه‌های خود تلاش بسیار زیادی می‌کنند چرا که در حال برندسازی و در نتیجه جذب مشتری بیشتر هستند. بقای فریلنسرها در کار خوب ارائه دادن است اما برای یک آژانس بزرگ و پرمشتری دیگر خیلی فرقی نمی‌کند چند کار معمولی هم ارائه کند.به‌نظر می‌آید اگر آژانس‌ها این مشکلات را نادیده بگیرند دچار مشکل خواهند شد چرا که هزینه‌ای که در قبال این مشکل باید پرداخت کنند بسیار سنگین‌تر از هزینه‌ای است که یک فریلنسر برای اشتباهات خود می‌پردازد. این خطری است که ما حتی در گرفتن نیرو هم آن را حس می‌کنیم. خیلی از آدم‌های فریلنسر دوست ندارند استخدام شوند و ترجیح می‌دهند به دلایل بالا و دلایل دیگر خودشان پروژه بگیرند و تحویل دهند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا