اینروزها برای انتخاب هتل، رفتن به رستوران و مکانهای تفریحی به وبسایتهایی مراجعه میکنیم که به مرور زمان به عنوان مرجع مطرح شدهاند. محتوای این وبسایتها را قرار است خوانندگان و افرادی که این لذتها را تجربه کردهاند بنویسند. اما این محتوا و نقدها چهقدر قابل اطمینان است؟ چنددرصدشان را مخاطبان واقعی نوشتهاند؟ چه میزان از این نظرها به تقاضای کارفرما و با پرداخت پول نوشته شده است؟ جدای از این نقدها و نظرات دروغین، آیا این امکان وجود دارد که هتل یا رستورانی که وجود خارجی ندارد، در این وبسایتها معرفی شود؟
در سال ۲۰۱۷ رستوران د شد (The Shed) در دالویچ (Dulwich) لندن رتبهی اول رستورانهای لندن را در وبسایت تریپادوایزر (TripAdvisor) به خود اختصاص داد. نظرات زیادی در این وبسایت وجود داشت که از کیفیت غذاهای منحصربهفرد رستوران میگفت.
تنها مشکلی که وجود داشت این بود که این رستوران وجود خارجی نداشت!
همه چیز یک شوخی بود برای اینکه نشان داده شود چطور میتوان در دنیای آنلاین واقعیتها را دستکاری کرد.
اوبا باتلر (Oobah Butler) نویسندهی وبسایت وایس (Vice) صاحب این رستوران بود. ایدهی افتتاح رستوران از نقدهای دروغی بود که او با گرفتن مبلغ ۱۳ دلار برای رستورانها در تریپادوایزر مینوشت. او برای رستورانهایی که ندیده بود و غذایشان را نخورده بود، براساس نظر صاحبانشان نقد و بررسی مینوشت.
اوبا به این نتیجه رسید در شرایطی که مردم مشتاقند هرچه بیشتر دروغ بشنوند، پس میشود رستورانی را که وجود خارجی ندارد به آنها فروخت.
خانهی اوبا در آلونکی (shed) در یک باغ در جنوب لندن بود. برای شروع نیاز به شماره تلفنی برای رستوران داشت. پس از تهیه کردن یک شماره تلفن، رستوران متولد شد. او به آدرسی برای رستورانش نیاز داشت؛ به جای آدرس کاملْ فقط خیابانها و مسیرهای اصلی را در تریپادوایزر ذکر و نوع رستوران را «فقط با رزرو قبلی» تعیین کرد.
وبسایتی درست کرد و در آن اطلاعاتی دربارهي رستوران و منوی آن نوشت. عکسهایی هم غذاهای بهظاهر خوشمزهی رستوران را همراهی میکرد. منوی رستوران این نوید را میداد که غذاها براساس حال و هوای میهمانان تهیه میشوند.
در یکی از عکسها از رنگ و خمیرریش استفاده شده بود.
در عکس دیگری هم که قرار بود بیکن کنار تخممرغ باشد، درواقع پای اوبا نقش بیکن را بازی میکرد.
پس از تایید در تریپادوایزر کار به طور رسمی شروع شد. رتبهی «د شد» در ابتدا ۱۸.۱۴۹ بود؛ بدترین رستوران در لندن. دوستان اوبا از کامپیوترهای مختلف نقدها و نظراتشان را دربارهی غذاها و فضای «د شد» مینوشتند. هفتههای اول موفقیت خوبی برای رستوران بود. اما هنوز به هدف اصلیشان نرسیده بودند. تا اینکه بالاخره تلفن رستوران زنگ خورد و کسی که پشت خط بود گفت: «من خیلی دربارهی رستورانتون شنیدهم. میدونم که ممکنه جا نداشته باشین، ولی میخواستم بپرسم میتونم برای امشب صندلی رزرو کنم؟» و طبق برنامه اوبا به او اعلام کرد که صندلیهای رستوران تا شش هفتهی بعد پُر است. روز بعد فرد دیگری میخواست ۴ ماه جلوتر برای یک تولد ۹ نفره جا رزرو کند.
ایمیل هم در همین وضعیت بود. دهها درخواست رزرو در انتظار پاسخ بودند. به این ترتیب «د شد» توانست در مدت کوتاهی به رتبهی ۱۴۵۶اُم برسد.
اما چه چیز تا این اندازه جذابش میکرد؟ رزروهایی که به سنگ میخوردند، نبودن آدرس و عکسهایی که کنجکاوی مردم را ترغیب میکرد.
تلفن رستوران بیوقفه زنگ میزد و در مدت چندماه رتبهی «د شد» به ۱۵۶ رسید. اوضاع کمی از کنترل خارج شده بود. شرکتها با گوگلمپ محل احتمالی رستوران را حدس میزدند تا بتوانند نمونههای خوراکیهایشان را برای اوبا بفرستند. افرادی هم که میخواستند با رستوران کار کنند، به این بحران دامن میزدند. یک شرکت استرالیایی هم بود که میخواست رستوران را در ویدیوهایش به دنیا نشان بدهد. و بالاخره اوبا جلسهای در اسکایپ با یک آژانس روابط عمومی داشت که قول داده بود «د شد» را با تم بتمن به برنامهی میل آنلاین (Mail Online) ببرد.
پنجماه بعد رستوران در رتبهی یکم قرار گرفت. حالا اوبا در خیابان با افرادی مواجه میشد که آدرس رستوران را از او میخواستند.
خلاصه یک روز اوبا ایمیلی از تریپادوایزر دریافت کرد که اطلاعات کامل رستوران را درخواست کرده بود. رستوران در رتبهی اول بود و مردم بیش از پیش میخواستند به آن مراجعه کنند. اوبا که تقریبا دلش میخواست رستوران را ببندد با تلفنهای مکرر مردم تصمیم گرفت رستوران را چند روز باز کند.
پس سعی کرد دقیقا همان مکانی را که دوستانش در شش ماه گذشته در تریپادوایزر نوشته بودند به نمایش بگذارد.
در نقدها نوشته شده بود که غذاهای «د شد» مردم را به یاد غذاهای خانهشان میاندازد: پس به غذاهایی فکر کرد که در طول زندگیاش خورده بود؛ غذاهای یخزده.
تصمیم گرفت نصف میزهایش را با کسانی که میشناخت پُر کند. یک اجاق از همسایهاش قرض کرد. یک DJ با موسیقی زنده میهمانها را همراهی میکرد و مرغهایی که اجاره کرده بود فضا را به محیطی روستایی تبدیل میکردند. خیلی زود دوستش که قرار بود آشپزی هم بکند رسید.
اولین میهمانها که با چشمبند به میزهایشان هدایت شدند، یک زوج آمریکایی بودند که تازه از پاریس آمده بودند. آنها ابتدا از منظرهای که میدیدند راضی نبودند ولی با حضور میهمانهای دیگر وضع عوض شد و زوج آمریکایی هم درنهایت نقدهای خوبی نوشتند.
بله، حتی در وبسایت تریپادوایزر هم میشود تبلیغ رستورانی را کرد که هیچجایی وجود ندارد. آن هم فقط به این دلیل که بنا به عقیدهی اوبا مردم دلشان میخواهد هر دروغی را بشنوند و دنیای آنلاین این امکان را ایجاد کرده که آدمها دلشان بخواهد به جایی بروند که حتی آدرس مشخصی ندارد.