یکی از بزرگترین معایب پنهانِ شبکههای اجتماعی تزریق حس حسرت در افراد است. تماشای دوستان، آشنایان یا حتی غریبههای خوشبختی که سلفیهای شادشان را به نمایش میگذارند، به مکانهای عجیبوغریب و دستنیافتنی میروند، از موفقیتهای شغلی و زندگیشان سخن میگویند و حالشان همیشه خوب است همهی ما را برای لحظهای به این فکر فرو برده که زندگی شخصیمان ارزش زیادی ندارد و از خیلی چیزها محروم هستیم.
در ذهنمان میدانیم زندگی حقیقی و زندگی مجازی تفاوت زیادی با هم دارند، با این حال به راحتی در دام پروفایلهای بینقص شبکههای اجتماعی میافتیم و به ذهنمان خطور میکند که روش زندگیمان حتما ایرادی دارد.
آدمها انگار قرار نانوشتهای برای مسابقهي بینقصبودن گذاشتهاند و این رقابت از محدودهی اینفلوئنسرها که از این راه ارتزاق میکنند، بیرون آمده و وارد زندگی مردم عادی هم شده است. انگار کسی فرصت زندگی واقعی را ندارد. بحث بر سر گذاشتن عکسها نیست بلکه مسئلهی اصلی این است که پنهانکردن زندگی حقیقی و لحظههایی که غذاها در آن رنگی نیستند، لباسها اجازه دارند چروک باشند، موها شانه نخوردهاند و بچهها گریه میکنند ما را غمگینتر میکند. چرا که انتشار عکس، شمردن لایکها و پاسخ به نظرات دوستانی که تحسینمان میکنند و برایمان آرزوی خوشبختی دارند نهایتا یک روز طول میکشد. باز ما به زندگی واقعیمان برمیگردیم و باید با نقصهایمان روبهرو شویم.
ما در عصر حسرتهای رنگی زندگی میکنیم؛ حسرت شغل، حسرت آشپزخانه، حسرت غذا، حسرت تعطیلات، حسرت عشق و دوستداشتن و دوستداشتهشدن. و با حضور شبکههای اجتماعی این حسرت به نهایت خود رسیده است. شبکههای اجتماعی به ابزاری برای مقایسه تبدیل شده است؛ بدون اینکه بدانیم چه چیزهایی را با هم مقایسه میکنیم. پیشتر دامنهی حسرت مردم به همسایهها، دوستان یا اقوام برمیگشت ولی حالا حتی یک گلدان در کرهی جنوبی هم میتواند آه از نهادمان برآورد.
در سال ۲۰۱۸ مجری پادکست بازفید (BuzzFeed) از مردم خواست عکسی بینقص و زیبا از خودشان منتشر کنند که پیش از این در شبکههای اجتماعی با کپشنهای دروغین به اشتراک گذاشته بودند؛ اما اینبار حقیقت پشت عکس را آشکار کنند؛ به عبارت دیگر این عکس نمایانگر لحظههای سختی باشد که پیش از گرفتنش داشتهاند.
توییتهای زیادی منتشر شد و مردم خودِ واقعیشان را نشان دادند؛ یک زوج اعتراف کردند که قبل از گرفتن عکسی که در آن لبخند میزدند و تظاهر به خوشبختی میکردند، دعوای سختی با هم کرده بودند و لبخندشان در عکس واقعی نبوده است.
دختر جوانی گفت در عکسی که از یک سفر تنهایی از خود گذاشته است یکی از بدترین و افسردهترین زمانهای زندگیاش را میگذرانده و در طول سفر فقط اشک میریخته است.
نمونههای زیادی بودند که عکسهایشان با زندگی حقیقیشان تفاوت داشت و مردم خواسته بودند در رقابت «کمال» شرکت کنند؛ کمالی که تنها ظاهرشان را میآراست.
اینطور که به نظر میرسد قرار است این مسابقه را ادامه دهیم و زندگیهایمان را به شبکههای اجتماعی بفروشیم. برندهی مسابقه اما قوانینی هستند که در این شبکهها حکمفرمایی میکنند و نه کمالی که از خودمان به نمایش میگذاریم. تصویرمان روزبهروز بینقصتر میشود و خودمان در ان حضور نداریم.