خبر

تیزینگ به روش هیچکاک

آلفرد هیچکاک جدای از این‌که می‌دانست چطور فیلم‌های ترسناک و معمایی‌‌‌ سیاهش را نفس‌گیر بسازد، بازاریابی فیلم‌هایش را نیز بلد بود.

در سال ۱۹۶۰ هیچکاک که به استاد تعلیق مشهور است، فیلم روانی را ساخته بود و می‌خواست به روش خودش آن را به مخاطبان فیلم معرفی کند. او می‌دانست که چطور مخاطبانش را با همان ابزارهای ساده‌ای که داشت، کنجکاو کند، لرزه بر اندام‌شان بیندازد و به دنبال خود بکشد. در ویدیوی معرفی فیلم که به همان سال ۱۹۶۰ مربوط می‌شود، هیچکاک را می‌بینیم که مخاطبان را به توری در متل بیتس (لوکیشن فیلم) می‌برد و از اتفاق‌های این محل پرده برمی‌دارد -بدون این‌که ماجرای اصلی را لو بدهد.

او ساختمان متل را معرفی می‌کند که در ظاهر بی‌خطر است اما اضافه می‌کند که این مکان حالا به صحنه‌ی جنایت بدل شده است. سپس با معرفی خانه‌ی کنار متل به آن شخصیتی انسانی می‌بخشد و می‌گوید که این مکان به اندازه‌ی متل بی‌گناه نیست. در حالی که به خانه اشاره می‌کند هشدار می‌دهد که وحشتناک‌ترین جنایت‌ها در آن صورت گرفته است. او به ما می‌گوید که پنجره‌ی طبقه‌ی دوم اولین جایی‌ست که آن زن در آن دیده شده است؛ در حالی‌که نمی‌دانیم از کدام زن حرف می‌زند. وسط ماجرای هولناکی پرت شده‌ایم.

همراه او به داخل خانه‌ای می‌رویم که گناهکار است.

تاکید می‌کند که خانه حتی در نور روز هم کمی شیطانی‌ست. برای ما از قتل دوم می‌گوید؛ بدون این‌که از قتل اول خبر داشته باشیم.

او از زنی سخن می‌گوید که قربانی را بالای پله‌ها می‌بیند؛ همان زنی که پشت پنجره دیده شده. سعی می‌کند وضعیت مقتول را شرح دهد ولی نمی‌تواند یا نمی‌خواهد و از آن می‌گذرد. اتاق زن را می‌بینیم. از لباس‌هایش می‌گوید که هنوز برخی‌شان در کمد باقی مانده‌اند؛ لباس‌ها را تنها خودش می‌بیند و در کمد را می‌بندد.

بعد از معرفی پسر زن مرموز، ما را به متل می‌برد تا محل مورد علاقه‌ی پسر را نشان بدهد. به ما می‌گوید که باید برای پسر که تحت سلطه‌ی شدید یک زن بوده احساس تاسف داشته باشیم. جمله‌اش را می‌خورد و ما متوجه نمی‌شویم که فشارهای زن باعث شده او به چه وضعیتی برسد. درمی‌یابیم که پسر به حیوانات خشک‌شده علاقه داشته است.

تابلویی را نشان می‌دهد و می‌گوید که اهمیت زیادی دارد زیرا… جمله را نیمه‌کاره رها می‌کند.

به اتاقی راهنمایی می‌شویم. حمام و توالت را می‌بینیم که هیچکاک می‌گوید حالا با قبلش فرق دارد و تمیز شده است و باید خون داخل آن را می‌دیدیم. در توالت فرنگی را برمی‌دارد و به ما می‌گوید که سرنخ بسیار مهمی آن‌جا پیدا شده است. او ادامه می‌دهد که قاتل بی صدا به این‌جا آمده و…نگاهش را به نقطه‌ای دیگر می‌دوزد، پرده‌ی حمام را کنار می‌زند و ماریونِ فیلم جیغ می‌کشد. حالا نام فیلم و در ادامه اسامی بازیگران و دست‌اندرکاران فیلم روی تصویر نقش می‌بندد.

این جمله‌ها را می‌خوانیم:

«فیلمی که باید از ابتدا ببینید.

یا نه

زیرا هیچ‌کس از زمان شروع فیلم نخواهد نشست.

بزرگ‌ترین شوک آلفرد هیچکاک: روانی

شرکت پارامونت.»

موسیقی ابتدایی این ویدیو سرخوشانه و شاد است و به مرور تعلیق و ترس به آن تزریق می‌شود تا به نهایت وحشت برسد.

هیچکاک در معرفی فیلم روانی در این ویدیو از روش معمول فیلم‌هایش یعنی همان تعلیق که از نقطه‌ی نرم و نسبتا بی‌گناه آغاز می‌شود استفاده می‌کند و بدون این‌که به اصل داستان بپردازد، تکه‌هایی کنجکاوکننده را انتخاب می‌کند تا درنهایت مخاطب را گیج و تشنه باقی بگذارد تا به تماشای فیلمش برود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا