دو عامل شکست اقتصاد فناوری، فضای اقتصاد کلان و فضای اقتصاد دیجیتال است. شرایطی که مهاجرت استارتاپها را رقم زده است. اکنون فاندرهای ایرانی به کشورهای منطقه که برای آنها فرش قرمز پهن کرده است؛ مهاجرت میکنند. کشورهای قطر، امارات و ترکیه و غیره.
به نقل از اکوایران، دولت دوازدهم بعد از روی کار آمدن یک وعده مهم داد و آن این بود که در پایان دوره این دولت استارتاپهایی در ایران ایجاد خواهند شد که بالای یک میلیارد دلار ارزش داشته باشند. دوره دوازدهم به پایان رسید و این هدف محقق نشد. در مقطعی که ایران به دنبال رشد بود ترکیه وضعیت مطلوبتری نسبت به ایران نداشت ولی با این حال آن توانست استارتاپهایی با ارزش بیش از یک میلیارد دلار ایجاد کند. حال سوال مهم اینکه چرا ترکیه توانست، اما ایران نتوانست.
از نگاه تحلیلگران این فضا اقتصاد کلان و اقتصاد فناوری هر دو در این زمینه نقش دارد. فرزین فردیس مدیرعامل شرکت سرآوا و عضو هیات رییسه اتاق بازرگانی تهران در این باره میگوید: وقتی فضای عمومی کشور به سمت این میرود که به جای برنامهریزی طولانیمدت به سمت بهرهبرداری کوتاهمدت یا بهرهبرداری مقطعی با استفاده از رانتهای اطلاعاتی و انواع انحصار میرود طبعا فضای رقابت ضعیفتر و امکان رقابت برای بنگاههای اقتصادی به نسبت رقبای منطقهای کمتر میشود.
او میافزاید: در سالهای گذشته شاهد بودیم فعالان اقتصادی وقتی میخواستند تصمیمی بگیرند دائما با تلاطم بخشنامه، مقررات و شرایط عمومی اقتصاد کشور مواجه بودند و از طرفی شاهد بودیم بسیاری میخواستند به سمت سوداگریهای مرسوم بروند. وقتی سرمایهگذاران کلان کشور ترجیح میدهند به سمت آب ارزان، انرژی ارزان، انحصار کالا، انحصار بازار و بسته شدن درهای کشور بروند و پولشان را بگذارند و بازدهی بالاتری بگیرند گسیل سرمایه به سمت هر بخش اقتصاد کمتر میشود در حالی که اگر رشد سرمایه بیشتر شود منجر به رشد فضای اکوسیستم میشود.
به گفته فردیس در مقابل ترکیه در این سالها به بازار سرمایه خوب چه در داخل و چه در فضای بینالمللی دسترسی داشته و ما در همین فاصله به دلیل بسته بودن درهای کشور فضای بستهای را شاهد بودیم.
او میافزاید: استارتاپهای بزرگ و پیشرو که خودشان را ثابت کرده بودند و امروز دیگر نمیتوانیم آنها را استارتاپ بدانیم در راندهای بعدی فعالیت عملا از نظر سرمایهگذاری و جذب سرمایه موفق نبودند، زیرا اصولا سرمایهای در اختیار نبود. کل سرمایهگذاری در کشور به نسبت استهلاک -آمار و ارقامش هم موجود است- کمتر از استهلاک یا در حدود استهلاک بوده است. بنابراین ما عملا کشور سرمایهپذیری نبودیم و رقابتپذیری خودمان را در منطقه حداقل در این عرصه از دست دادیم و رشد بنگاههایمان متوقف شده است.
به گفته او چند تا مساله در اکوسیستم داریم که سالهای سال مانده و مزمن شده است. یکی اینکه حواسمان نبوده یکی از الزامهای فضا این است که افراد جوان، نوآور و خلاق آزادی عمل داشته باشند و بتوانند راحت به ایدههایشان و به آن چیزی که فکر میکنند، بپردازند و اکوسیستم بر دوش این افراد سوار است. برعکس، روز به روز داریم سرمایههای انسانی و دانشی کشور را به واسطه مسائلی که در محیط کلان وجود دارد، تهی میکنیم، نتیجهاش این میشود که سرمایه انسانی بنگاهها از دست میرود.
فردیس ادامه میدهد: سالهای گذشته با این مواجه بودیم که افراد فعال در استارتاپها به عنوان نیروی توانمند فنی مهاجرت یا از راه دور با بنگاههای خارجی فعالیت میکردند، اما حالا با این مواجه هستیم که استارتاپها کلا مهاجرت میکنند. یعنی فاندرها (شخصی که یک شرکت یا استارتاپ را تاسیس میکند) به کشورهای دیگر به خصوص کشورهای منطقه که برایشان فرش قرمز پهن کردهاند، میروند. یک روز قطر، یک روز امارات و یک روز ترکیه و… که نتیجه این اتفاق، این میشود که با سرقت سرمایه انسانی مواجهیم و یکی از سرمایههای کلیدی برای توسعه و رشد را از دست میدهیم و با یونیکورن شدن (استارتاپی با ارزش بیش از ۱ میلیارد دلار) و با رشد و ارزش افزوده بیشتر ایجاد کردن فاصله میگیریم و سرعت رشدمان کاهش مییابد.
او میافزاید: مساله دیگر این است که تکلیفمان با ناظران روشن نیست. حاکمیت انگار در یک دوگانه بلاتکلیفی به سر میبرد. برخی فعالان این اکوسیستم را خیلی دوست دارند، با آنها عکس یادگاری میگیرند یا حتی برخی نامزدهای انتخابات خبر ورودشان به انتخابات را در این فضا میدهند، اما از طرف دیگر با بیمهریهای عجیب و غریب مواجه هستیم.
عضو هیات رئیسه اتاق تهران ادامه میدهد: در حالی که این فضا ارزش افزوده ایجاد و مسائل واقعی جامعه را حل میکند، برایشان محدودیت میگذاریم و هر روز به یک شکل برایشان مساله ایجاد میکنیم و اجازه نمیدهیم رشد و توسعه خود را آرام و متین دنبال کنند.
او میگوید: من منکر این نیستم که در فضای کنونی نیاز است پدیدههای جدید با حاکمیت و دولت در تعامل باشد و بده بستان اطلاعاتی داشته باشد تا بداند چه میکنند یا بده بستان گفتمانی داشته باشد تا بداند چطور ارزشآفرینی میکنند، اما نتیجه کنترل و دخالت بیش از اندازه این میشود که استارتاپها هیچ وقت پیشرفت نمیکنند.
فردیس میافزاید: ممکن است در مواقعی این کنترل خوب باشد ولی کنترل بیش از اندازه فضای حرکت را میگیرد، اما ما متاسفانه با این پدیده خیلی مواجه هستیم.
او میگوید: گاهی فقط رگولاتورهای بخشی این کار را انجام میدهند؛ مثلا در فضای فینتکها یا نظامهای پرداخت و مرتبط با بازار پولی و مالی رگولاتوری خیلی فعال است و حتی یک جاهایی بلوغ شنیدن صدای فعالان اقتصادی را هم پیدا کرده است و بعضا از رفتارهای یکبارهاش کاسته و خرمندانه عمل میکند، اما در بخشهای دیگر به جز رگولاتورهای بخشی، سایر نهادها را هم میبینم که گرچه دغدغهشان را به رسمیت میشناسیم، شیوه مواجهشان اشتباه است.
فردیس میافزاید: یک بحث دیگر که بسیار مهم است اینکه در سالهای گذشته درهای کشور را بستیم و اجازه ندادیم سرمایه خارجی وارد این اکوسیستم شود، حتی سرمایهگذارهایی که بعضا در سالهای گذشته آمدند و در راندهای دوم و سوم کمک کردند استارتاپها رشد کنند و علاوه بر سرمایه مادی، دانش و توانایی مدیریتی را به کمک آوردند تا رشد را تسریع کنند، درها را به رویشان بستیم و اجازه ندادیم اینها ادامه کار بدهند.
به گفته عضو هیات رئیسه اتاق تهران، در کنار آن مسیرهای دیگر تزریق سرمایه را هم بستیم یعنی اجازه ورود بنگاههای استارتاپی را به بازار بورس ندادیم. اگر نگاه کنید میبیند که به جز یک مورد نسبتا موفق -میگویم نسبتا موفق چون خیلیها به آن انتقاد دارند- چیز دیگری نمیبینیم. ما به جز مورد تپسی مورد دیگری نمیبینیم که بشود اسمش را استفاده از بازار سرمایه گذاشت.
او میگوید: در سال ۱۴۰۳ روی مشارکت مردم در اقتصاد تاکید میکنیم. آیا مشارکت مردم به جز بازار بورس چیز دیگری است؟ اگر بخواهیم این مشارکت را اجرایی کنیم به جز بورس کار دیگری میتوان کرد؟ سرمایههای خرد مردم در بازار بورس جمع میشود، اما حال عمومی بازار بورس خوب نیست و ورود استارتاپها به بازار بورس هم در سالهای گذشته انگار چند قفله شده است و اجازه ندادیم کسی نزدیک آن شود و در نتیجه عملا سرمایهها برای رشد اکوسیستم قابل استفاده نیستند و نمیتوان آنها را به کار گرفت.