سفر هوایی و ظهور وب قدم بزرگی در مسیر جهانگشایی و شناخت دنیا بود. حالا دیگر مرزها نمادیناند و مانعی برای تجارت بین کشورها نیستند.
پس از کشف این فرصت، کسبوکارها متوجه پتانسیل تازهای برای درآمد بیشتر شدند. و همهی این موارد درنهایت به تولد بازاریابی بینالمللی منجر شد.
بازاریابی بینالمللی چیست؟
بازاریابی بینالمللی در سادهترین شکلش، تصمیمگیری در مورد آمیختهی بازاریابی، براساس پتانسیلهای بازارهای بیرون از کشور است.
چرا یک کسبوکار به بازاریابی بینالمللی یا صادرات نیاز دارد؟
یک دلیل خوب برای پاسخ به این پرسش، داشتنِ سهمی از مبالغ هنگفتیست که در بازار جهانی ردوبدل میشود. شرکتی که بتواند در این بازار خود را به شکلی درست و کامل معرفی کند، میتواند درآمد زیادی در این بخش کسب کند.
با این حال فقط بحث درآمد نیست و این درآمد آسان به دست نمیآید و موانع زیادی بر سر راه برندها وجود دارد که معمولا در کشور خودشان با آن روبهرو نمیشوند. بازاریابی بینالمللی با بازاریابی محلی تفاوت زیادی دارد.
عواملی که باید برای بازاریابی بینالمللی در نظر گرفت
یک- زبان
هنگام ورود به یک بازار ناشناخته باید توجه زیادی به زبان و ترجمه داشت. اشتباهات بزرگی در تبلیغات برندها در کشورهای دیگر دیده میشود که در نهایت تصویر برند را خدشهدار میکنند. هیچکسی در جنرال موتورز (General Motors) متوجه نشد که ترجمهی اسم خودروی نوا (Nova) در آمریکای جنوبی «راه نمیرود» است. گربر (Gerber) از همان بستهبندی آمریکایی برای غذای کودک در آفریقا استفاده کرد؛ آنها نمیدانستند که بهخاطر آمار بالای بیسوادی در آفریقا نمایش محتویات بسته روی آن معمول است.
این مشکلات که به خاطر زبان به وجود آمدهاند، ممکن است خندهدارد به نظر برسند ولی ضرر مالی بزرگی را برای برند به دنبال دارند.
دو- ذائقه
ورود به بازارهای جهانی ممکن است برای برخی شرکتهای تولیدکنندهی غذا و مواد خوراکی دشوار باشد؛ عادتهای غذایی کشورهای مختلف با یکدیگر فرق دارد. به عنوان مثال مکدونالد با ورود به هند و روبهروشدن با تقدس گاو مجبور شد برنامهي بازاریابی متفاوتی را در پیش بگیرد. آنها توانستند با معرفی غذاهای محلی و گیاهی در منوی غذاییشان موفقیت خوبی در هند کسب کنند، در حالیکه اگر مسیر معمولشان در آمریکا را ادامه میدادند نتیجهای جز شکست در انتظارشان نبود.
سه- ارزشهای منطقهای
خیلی وقتها کشورهایی که برندها میخواهند در آن شروع به کار کنند، تفاوتهای بسیاری با کشور خودشان دارند. به عنوان مثال در کبک و مونترال جمعیت زیادی به زبان فرانسوی حرف میزنند که آنها را با جوامع انگلیسیزبان همین کشور متمایز میکند و نادیده گرفتن این ارزشها دیوار محکمیست که مانع ورود برند به آن منطقه میشود.
چهار- عادتهای مصرفکننده
ترکیب فرهنگ و شخصیت با یکدیگر، رفتار مصرفکننده را در هر کشور یا منطقه از دنیا شکل میدهند. پیش از ورود به هر بازار باید این نکته را در نظر گرفت که برند با یک فرهنگ آزاد و مستقل روبهروست یا با فرهنگی که تصمیمهای خریدش به تصمیمات دستهجمعی جامعه بستگی دارد. همچنین در نظر گرفتن عوامل روانشناختی و اجتماعی نیز ضروریست.
پنج- سن/ دموگرافیک
سن و دیگر فاکتورهای دموگرافیک هم نقش مهمی در بازاریابی جهانی ایفا میکنند. شرکتی که گوشیهای هوشمند میفروشد دلش نمیخواهد وارد منطقهای شود که تعداد جمعیت جوان بسیار کمی دارد و میانگین سنی ۶۰ سال است و سرعت اینترنت در آن بسیار پایین است.
عوامل تاثیرگذار اقتصادی
میزان ثروت یک کشور برای مشخصکردن جامعهی هدف اهمیت زیادی دارد. برای مثال در کشوری فقیر که سرانهی درآمد سالانه کمتر از ۸۰۰ دلار است، فروش ماشینظرفشوییهای ۱۰۰۰ دلاری کار عاقلانهای نخواهد بود.
درنظر گرفتن کلاسهای اقتصادی مختلف نیز عامل مهمیست. تعداد مردم در کلاسهای مختلف اقتصادی متنوع است. به عنوان مثال در کشوری مثل آمریکا تعداد زیادی از مردم در کلاس طبقهی متوسط قرار دارند اما در فیلیپین طبقهی متوسط بسیار کوچک است و بخش کوچکی از جامعه در طبقهی پولدار و بیشتر مردم در طبقهی فقیر جای گرفتهاند.
در عینحال سهولت فعالیتهای مالی و انتقال وجه را نیز باید در کشورها در نظر گرفت. مطالعهی قوانین بازرگانی، تبلیغاتی، بازاریابی و قوانین مربوط به مجوزهای فعالیت را نیز باید جدی گرفت و به خوبی بررسی کرد. مالیات، هزینههای گمرک و نرخ تبدیل ارز هم در همین دسته قرار میگیرد.
بعد از تمام این موارد است که میتوان به حضور در بازار یک کشور دیگر فکر و برای آن برنامهریزی کرد.