گزارش

انقلاب در اینفلوئنسرمارکتینگ نزدیک است

صنعت اینفلوئنسرمارکتینگ این روزها به آرامی در حال تغییر است؛ تغییراتی که معادلات میان اینفلوئنسرها و مخاطبان‌شان را تغییر می‌دهد.

برای درک صحیح تغییرات در صنعت اینفلوئنسرمارکتینگ، بیایید هنرپیشه‌ی یک سریال را در نظر بگیریم.

یکی از شرکت‌های بازاریابی و تبلیغات که از از ابزارهای ارزیابی شبکه‌های اجتماعی برای تقسیم‌بندی اینفلوئنسرها استفاده می‌کند، این بازیگر را در صنعت قایقرانی طبقه‌بندی می‌کند. چرا؟ زیرا در سریالی با نام «قایق‌های بادبانی» بازی کرده است؛ سریالی که برخلاف نامش هیچ ارتباطی به قایقرانی نداشته است.

این دقیقا مشکلی‌ست که سال‌هاست اینفلوئنسرمارکتینگ را تحت‌الشعاع قرار داده است. تیم‌های بازاریابی اغلب به این فکر نمی‌کنند که پتانسیل هر اینفلوئنسر واقعا در چیست و مخاطبان او به چه نوع محتوایی پاسخ بهتری خواهند داد.

بسیاری از این مسائل به دلیل شتاب و عجله‌ای‌ست که برندها در همکاری با اینفلوئنسرها از خود نشان می‌دهند. حال باتوجه به این سرعت، شرکت‌های بازاریابی تلاش بیشتری می‌کنند تا بازگشت سرمایه و رضایت مشتریان‌شان را به دست آورند.

ارزش معنایی عمیق‌تر از فالوئر

در برخی از کمپین‌های ارتباطی ممکن است فکر کنید مادر، پدر، خواهر یا برادر شما بهتر از یک سلبریتی اینستاگرامی عمل می‌کند. زیبایی اینفلوئنسرمارکتینگ در این است که هر فردی می‌تواند به درد این کار بخورد؛ او باید اجتماعی آنلاین از مردمی ساخته باشد که به موضوعی خاص اهمیت می‌دهند.

شرکت‌های هوشمند به این مسئله پی برده‌اند و به جای هیجان‌زدگی درمورد تعداد فالوئرهای یک فرد در اینستاگرام، به دنبال افرادی می‌گردند که دیدگاه، لحن و علایق‌شان با پیام کمپین سازگار باشد و فالوئرهایشان هم به موضوع مورد بحث واکنش مناسبی نشان بدهند.

به جای اختصاص مبلغی هنگفت به یک سلبریتی، آنها همین مبلغ را به تعداد بیشتری از آنها با فالوئرهای کم‌تر ولی فعال‌تر می‌دهند و به این ترتیب از پول‌شان استفاده‌ی بهتر می‌کنند.

اصالت

تغییر دیگری که در این زمینه مشاهده می‌شود این است که شرکت‌ها به اهمیت کار با اینفلوئنسرهایی پی برده‌اند که واقعا درباره‌ی یک محصول یا کمپین هیجان دارند. مخاطبان پست‌های اینفلوئنسرها وقتی حس کنند محتوای تبلیغی آنها صادقانه نیست ناراحت می‌شوند.

اینفلوئنسرها زمانی می‌توانند در اجتماع‌شان تاثیرگذار باشند که فالوئرها حس کنند آنها به حرفی که می‌زنند، باور دارند.

داستان‌سرایی

هسته‌ی اصلی بازاریابی درونگرا (ربایشی) و حتی شاید بزرگ‌ترین مهارت کسب‌و‌کار در سال‌های آینده، تمرکز بر داستان‌سرایی‌ست و به همین دلیل است که اینفلوئنسرمارکتینگ قدرتمندترین ابزار خواهد بود.

برندها کم‌کم درک خواهند کرد که یک استراتژی موفق در این صنعت فقط به معنای تکرار جمله‌ی «من از این محصول خوشم می‌آید.» یا حرف‌زدن درباره‌ی محصول نیست. بلکه اینفلوئنسرها باید بتوانند به شیوه‌ای باورپذیر برای فالوئرهایشان داستان بگویند. این سلبریتی‌های اینستاگرامی برای داستان‌سرایی برندها حیاتی‌اند و با این کار می‌توانند بیشتر از خود برندها مجاب‌کننده باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا