انتخابهای شغلی در سرزمینهای گیمآوترونز محدود است. شاید علتش این باشد که همه میخواهند همدیگر را بکشند و به همین دلیل تنها شغل اصلی، کشتن همدیگر یا دستور دادن به دیگران برای قتل افراد است. اما برای یک لحظه تصور کنید اگر خدایان قدیمی و جدید، تصمیم میگرفتند با دادن شغلهایی در محیطی کاملا متفاوت، این شخصیتهای دوستداشتنی ما را بیازمایند چه میشد؟ منظورم از محیط متفاوت، امکان کار در یک آژانس تبلیغاتی است.
یک آژانس دیجیتالی در هند شخصیتهای گیمآوترونز را در جایگاههای مختلف آژانس قرار داده و برای این کار از ویژگیهای هر کدام کمک گرفته است.
تیریون لنیستر- کپیرایتر
این کاریاست که من میکنم؛ مست میکنم و از همه چیز سر در میآورم.
جان اسنو- منابع انسانی
تو هیچچیز نمیفهمی جان اسنو
سمول تارلی- کارآموز
دنریس تارگرین- مدیرعامل
آنها دو انتخاب دارند، یا در دنیای تازهی من زندگی کنند یا اینکه در دنیای قدیمی خودشان بمیرند.
رمزی بولتون- مشتری
اگر در خیالتان قرار است به پایان خوش برسید، باید بگویم سخت در اشتباهید.
آنچه که از آن بیخبریم، مرگمان را موجب میشود.
تنها راه وفاداری مردم، این است که اطمینان داشته باشی از تو میترسند.
چطور یک نفر میتواند به هشت زبان حرف بزند؟
تنها یک جهنم وجود دارد، همانی که در آن زندگی میکنیم.
ما به دستورهای اربابمان گوش میدهیم.
همیشه حواسم به شما بوده است، زندگیهای همهی شما را با هزار و یک چشمم میبینم.
برادران، هیچکس قرار نیست به شما آزادی بدهد.