انسان ذاتا موجود خلاقی است. یونانیان باستان براین عقیده بودند که انسان در هر شرایطی اقلیمی و سنی که باشد ذات او خلاق و اندیشمند است ولی در بسیاری موارد جامعه مانع بروز ذات خلاق انسان ها می شود.
فیلم عصر جدید چارلی چاپلین در سال ۱۹۴۵یکی از شاهکارهای ادبیات رسانه است که در این فیلم اعتراف می شود به این موضوع که در رسانه های جدید انسانها شبیه گوسفند و حیوانات بدون خلاقیت کار یکنواخت بدون فکر انجام میدهند و حتی غذا درمحل کارشان سرو می شودو کارهای زنجیره ای یکنواخت تولید می شود.دراین شرایط امکان تغییرد رکار وجود ندارد و سکانس های که خروج کارگران از کار خانه را کنارگله ی گوسفندان نشان می دند.
درواقع پیام این فیلم این است که درسازمانهای جدید خلاقیت از بین رفته و کارهای تکراری باعث فرسایش درافراد می شود.
مهمترین نمونه خلاقیت کارآفرینان هستند که بالاترین درجه خلاقیت را دارند که دست به ایجاد کارهای تازه و بدیع می زندد مانند کسانی که با تجزیه زباله ها آهن آلات را جداسازی کرده و تبدیل به شمش می کنند و پس از فروش ارزش افزوده از آن ایجاد می شود.
در واقع افراد مبتکر و خلاق آینده نگر هستند و از آینده و سرانجام خلاقیت نمی ترسند بنابراین اعتماد دیگران را جلب کرده و اقدام به تاسیس شرکت ها و مجموعه های بزرگ می کنند.
کارآفرینان تجسم توفیق خلاقیت هستند و برای ایجاد خلاقیت در جامعه باید به تربیتنیروی خلاق و ایجاد مسیر و شرایط جامعه پذیری خلاقیت نیز فکر شود. جامعه پذیری خلاقیت با تاکید بر سه عامل مهم آموزش در خانه، مدرسه و رسانه های جمعی تحقق می یابد و انسان وقتی وارد جامعه می شود جامعه باید خلاقیت او را تشویق کند و ابتکار صورت بگیرد ما در سازمان هایمان نیازمند تولید و مدیریت و ارتقاء خلاقیت هستیم.
روابط عمومی ذاتا خلاق است. چرا که به پرسش و پاسخ متکی است و رابطه ی عمودی با افراد ندارد و بلکه رابطه از نوع افقی است که انسانها در این فرایند پرسش می کنند و پاسخ می دهند و در یک رابطه ی گفتگوی خلاقانه قرار می گیرند. ذات روابط عمومی دموکراسی ارتباطات و ایجاد شدن ارتباطات انسانی و خلاقیت در ارتباطات انسانی است و حرکت به سوی آینده و ساختن آینده را تجربه می کند که با ابداع و ابتکار آینده ای تازه و خلاقانه همراه است.
در چنین شرایطی سازمان های پوینده آینده برخلاف سازمان های غیر قابل تحرک و مرده ایجاد می شود و توفیق سازمان ها در تدوین و ایجاد روابط عمومی خلاق است.
سالها قبل شرکت فورد کارخانه خودرو سازی بود که اتومبیل هایی با مصرف بالا تولید می کرد در حالی که جامعه تغییر کرده بود و اوپک ایجاد شده بود و این کارخانه همچنان به روش سنتی عمل می کرد و در نیمه راه ورشکسته شد و دولت اوباما مجبور به پرداخت وام به این شرکت بزرگ شد. اما در مقابل کشور ژاپن خلاقیت را تجویز کرده بود اقدام به تولید اتومبیل های کوچک کم مصرف متناسب با شرایط جوامع نو کرد و آینده را در حال تجویز کرده و با مدیریت خلاقیت یعنی انطباق با دنیای پیرامون یعنی سازمانی که آینده را در خود جذب می کند.
خلاقیت مهمترین ثروت یک سازمان است که بی پایان است وسازمانی موفق است که از این ثروت لایزال برخوردار باشد و روابط عموی منادی این خلاقیت است.